ای روی تو زهر سو رویی از عطار نیشابوری غزل 731

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای روی تو زهر سو رویی دگر نموده

1 ای روی تو زهر سو رویی دگر نموده لطف تو از کفی گل گنجی گهر نموده

2 دریای در عشقت در اصل لطف پاک است اما نخست هیبت چندین خطر نموده

3 در قرن‌ها فلک‌ها در راه تو شب و روز از سر به پای رفته وز پای سر نموده

4 طاوس چرخ پیشت پروانه‌وار رفته وز نور شمع رویت بی بال و پر نموده

5 از درگه تو نوری بر جان و دل فتاده وز دل به چشم رفته نور بصر نموده

6 تو آمده به قدرت و قدرت به فعل پیدا فعلت به گشت گشته چندین صور نموده

7 ناگه به دست قدرت بنموده یک اشارت این یک اشارت تو چندین اثر نموده

8 چون در دو کون کس را چشم یگانگی نیست زان صد هزار حیرت اندر نظر نموده

9 عطار کز جهانش جانی است عاشق تو از بحر سینه هر دم دری دگر نموده

عکس نوشته
کامنت
comment