ای سعی کرده عشق تو در خون از اثیر اخسیکتی غزل 136

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

ای سعی کرده عشق تو در خون و جان من

1 ای سعی کرده عشق تو در خون و جان من تیر بلای تو، نه بشست و کمان من

2 این دوستی بود، که چو من سوخته دلی بگذاری و بسازی، با دشمنان من

3 از آن جمال و چهره ی زیبا که آن توست نا بوده جز خیال تو، در دیده آن من

4 ترسم که غوطه ئی خورد آن هم در سرشک دریا شده است دیده ی گوهرفشان من

5 زین فرقت دراز، که نام و نشانش کم دانی چگونه گشت تن ناتوان من

6 در جامه هیچ دیده ببیند خیال تو جز ناله هیچ گوش نیابد نشان من

7 در من زبان طعنه چرا میکنی دراز گردان بمدح صدر زمانه، زبانه من

عکس نوشته
کامنت
comment