- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای چشم نیمخواب تو از من ربوده خواب وی زلف تابدار تو بر مه فکنده تاب
2 بر مه فکنده برقع شبرنگ روز پوش مه را که دید ساخته از تیره شب نقاب
3 روزم شبست بیتو و چون روز روشنست کان لحظه شب بود که نهان باشد آفتاب
4 خورشید را بروی تو تشبیه چون کنم کو همچو بندگان دهدت بوسه بر جناب
5 بر روی چون مه ار چه بتابی کمند زلف باری به هیچ روی ز من روی بر متاب
6 گفتم مگر بخواب توان دیدنت ولیک دانم که خواب را نتوان دید جز بخواب
7 یک ساعتم از آن لب میگون شکیب نیست سرمست را شکیب کجا باشد از شراب
8 چشمم بقصد ریختن خون دل مقیم افکنده است چون سر زلفت سپر بر آب
9 در آرزوی روی تو خواجو چو بیدلان هر شب بخون دیده کند آستین خضاب