ای گشته خجل از گل از شاه نعمت‌الله ولی غزل 987

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

ای گشته خجل از گل روی تو شقایق

1 ای گشته خجل از گل روی تو شقایق حیران شده در نرگس مست تو خلایق

2 بسیار بگشتیم به هر باغ و ندیدیم سروی چو قدت رسته در طرف حدائق

3 اکنون که چمن رونق گلزار جنان شد رو بادهٔ گلگون طلب و یار موافق

4 از دامن خود دست مدار ای دل شیدا باشد که میسر شودت کشف حقایق

5 رندی که نهد پا به ره کعبهٔ مقصود واجب بود اول قدمش ترک علایق

6 اسرار مرا زاهد مخمور چه داند دُردی کش میخانه کند حل دقایق

7 سید سر خود گیر که در عالم وحدت مجنون همه لیلی شد و عذرا همه وامق

عکس نوشته
کامنت
comment