راه گم کرده و با رویی از شهریار گزیدهٔ غزلیات 127

راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده‌ای

1 راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده‌ای مگر ای شاهد گمراه به راه آمده‌ای

2 باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه گر به پرسیدن این بخت سیاه آمده‌ای

3 کشته چاه غمت را نفسی هست هنوز حذر ای آینه در معرض آه آمده‌ای

4 از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده‌ای

5 چه کنی با من و با کلبه درویشی من تو که مهمان سراپرده شاه آمده‌ای

6 می‌تپد دل به برم با همه شیر دلی که چو آهوی حرم شیرنگاه آمده‌ای

7 آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید به سلام تو که خورشید کلاه آمده‌ای

8 شهریارا حرم عشق مبارک بادت که در این سایه دولت به پناه آمده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment