ای بکرده از جلال الدین محمد مولوی غزل 2226

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای بکرده رخت عشاقان گرو

1 ای بکرده رخت عشاقان گرو خون مریز این عاشقان را و مرو

2 بر سر ره تو ز خون آثار بین هر طرف تو نعره خونین شنو

3 گفتم این دل را که چوگانش ببین گر یکی گویی در آن چوگان بدو

4 گفت دل کاندر خم چوگان او کهنه گشتم صد هزاران بار و نو

5 کی نهان گردد ز چوگان گوی دل کاندر آن صحرا نه چاه است و نه گو

6 گربه جان عطسه شیر ازل شیر لرزد چون کند آن گربه مو

7 زر کان شمس تبریزی است این صاف باشد گر بجویی جو به جو

عکس نوشته
کامنت
comment