-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بکرده رخت عشاقان گرو خون مریز این عاشقان را و مرو
2 بر سر ره تو ز خون آثار بین هر طرف تو نعره خونین شنو
3 گفتم این دل را که چوگانش ببین گر یکی گویی در آن چوگان بدو
4 گفت دل کاندر خم چوگان او کهنه گشتم صد هزاران بار و نو
5 کی نهان گردد ز چوگان گوی دل کاندر آن صحرا نه چاه است و نه گو
6 گربه جان عطسه شیر ازل شیر لرزد چون کند آن گربه مو
7 زر کان شمس تبریزی است این صاف باشد گر بجویی جو به جو