ای غنچه را بر بسته از امیرخسرو دهلوی غزل 1977

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دهان چون تویی

1 ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دهان چون تویی چون لاله خون کرده دلم سرو روان چون تویی

2 روزی من دیوانه وش، بر باد خواهم داد جان دست تظلم در زده اندر عنان چون تویی

3 گفتی ز من سر می کشی، آخر به گردن چون نهد آن سر که برگیرد کسی از آستان چون تویی

4 تو چست می بندی کمر وز ترس جانم می رود کآزرده گردد ناگهان نازک میان چون تویی

5 آن دل که رفت از دست من، گفتی ندانم تا چه شد؟ من صد گمان بد برم، او میهمان چون تویی

6 گر شب روم در کوی تو، عفوی که گستاخی بود بیداری چون من سگی با پاسبان چون تویی

7 سر در جهان خواهم نهاد از دست تو تا چند گه باری نبینم نشنوم نام و نشان چون تویی

8 از عشق گویندم حذر، هست ار همه جان را خطر من عشق خوبان کم کنم خاصه از آن چون تویی

9 گر هر زبان خسرو بود کآید بر آن لب ذکر او یعنی که نام چون منی پس بر زبان چون تویی

عکس نوشته
کامنت
comment