-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عالم چو آفتاب پر از نور کردهای ما را چو سایه از بر خود دور کردهای
2 ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش ما را به زهر چشم چه مخمور کردهای
3 یک ذره نیست در دلت ای آفتاب مهر خود را به مهر بهر چه مشهور کردهای
4 آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل ما را به سنگ تفرقه مهجور کردهای
5 بازآ که دست هجر ز بنیاد میکند جان خراب را که تو معمور کردهای
6 مردم ز رشک آینه از وی چه دیدهای کآن را همیشه مونس و منظور کردهای
7 اهلی به خواجگی ز ره بندگی رسید آزاد خویش را به چه دستور کردهای؟
8 بخوبان همعنان اهلی چه گردی عنان در دست تسلیم و رضا ده