خال مشکین بر گلستان از عطار نیشابوری غزل 817

1 خال مشکین بر گلستان می زنی دل همی سوزی و بر جان می زنی

2 بر بیاض برگ گل عمر مرا بر بیاض برگ گل عمر مرا

3 صید خواهی کرد دلها را به زلف زلف را بر یکدگر زان می زنی

4 زان دو لعل آتشین آبدار آتش اندر آب حیوان می زنی

5 از لبت یک بوسه نتوان زد به تیر کز سر کین تیر مژگان می زنی

6 گفته‌ای ایمانت را راهی زنم چون بکشتی الحق آسان می زنی

7 در تو پیمان نیست صد عاشق بمرد تا تو رای عهد و پیمان می زنی

8 دامن اندر خون زند عطار زانک تو نفس با او ز هجران می زنی