- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که شهد شکربن تو برد آب نبات خاک خاک کف پای تو شود آب حیات
2 بشکر خنده ز تنک شکر شورانگیز تا شکر ریختهئی ریختهئی آب نبات
3 از دل تنگ شکر شور برآمد روزی که برآمد ز لب چشمهٔ نوش تو نبات
4 گر بخونم بخط خویش برات آوردی نکشم سر ز خطت زانک بوجهست برات
5 منکه جز آب فراتم نشود دامنگیر پیش جیحون سرشکم برود آب فرات
6 آنچنان درصفت ذات تو حیران شدهام که نخواهم که رود جز سخن از ذات و صفات
7 در وفا چشم ندارم که ثباتت باشد که توقع نتوان داشتن از عمر ثبات
8 گر ز کوتی بود این نعمت زیبائی را روی زیبا بنما یک نظر از وجه زکوة
9 خواجو از عشق تو چون از سرهستی بگذشت بوفات آمد و برخاک درت کرد وفات