توئی که لعل تو دست از از خواجوی کرمانی غزل 273

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

توئی که لعل تو دست از عقیق کانی برد

1 توئی که لعل تو دست از عقیق کانی برد فراقت از دل من لذت جوانی برد

2 ز چین زلف تو باد صبا بهر طرفی نسیم مشک تتاری بارمغانی برد

3 چه نیکبخت سیاهست خال هندویت که نیک پی بلب آب زندگانی برد

4 بساکه جان بلب آمد بانتظار لبت ولیکن از لب من جان بلب توانی برد

5 بسا که مردمک چشم من ز خون جگر بتحفه پیش خیال تو لعل کانی برد

6 خرد نشان دهان تو در نمی‌یابد چرا که نام و نشانش ز بی نشانی برد

7 چو گشت حلقهٔ زلفت خمیده چون چوگان ز دلبران جهان گوی دلستانی برد

8 به غمزه نرگس مستت بریخت خون دلم ولیکن از بر من جان به ناتوانی برد

9 کمال شوق ز خواجو نگر که دیدهٔ او سبق ز ابر بهاری بدرفشانی برد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر