جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

سر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1464

غزل 1464 ام از 6329 غزلیات

سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9

1 سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم در بادیه مردان محوست تو را جم جم

2 در عالم پرآتش در محو سر اندرکش در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم

3 زیر فلک ناری در حلقه بیداری هر چند که سر داری نه سر هلدت نی دم

4 هر رنج که دیده‌ست او در رنج شدیدست او محو است که عید است او باقی دهل و لم لم

5 سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم

6 کی روید از این صحرا جز لقمه پرصفرا کی تازد بر بالا این مرکب پشمین سم

7 ور پرد چون کرکس خاکش بکشد واپس هر چیز به اصل خود بازآید می دانم

8 رو آر گر انسانی در جوهر پنهانی کو آب حیات آمد در قالب همچون خم

9 شمس الحق تبریزی ما بیضه مرغ تو در زیر پرت جوشان تا آید وقت قم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم

شاعر شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم چه کسی است ؟

شاعر شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم چیست ؟

قالب شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم غزل است

مضمون اصلی شعر سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

سر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1464

غزل 1464 ام از 6329 غزلیات
بنر