-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که تو چشمه حیوان و بهار چمنی چو منی تو خود خود را کی بگوید چو منی
2 من شبم تو مه بدری مگریز از شب خویش مه کی باشد که تو خورشید دو صد انجمی
3 پاسبان در تو ماه برین بام فلک تو که در مقعد صدقی چو شه اندر وطنی
4 ماه پیمانه عمر است گهی پر گه نیم تو به پیمانه نگنجی تو نه عمر زمنی
5 هر کی در عهد تو از جور زمانه گله کرد سزد ار کفش جفا بر دهن او بزنی
6 کاین زمانه چو تن است و تو در او چون جانی جان بود تن نبود تن چو تو جان جان تنی
7 سجده کردند ملایک تن آدم را زود پرتو جان تو دیدند در آن جسم سنی
8 اهرمن صورت گل دید و سرش سجده نکرد چوب رد بر سرش آمد که برو اهرمنی