- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو آفتابی و تا ذره یی ز من باقی است مرا هوای تو ایشمع انجمن باقی است
2 چراغ وصل گر از مهر می کنی روشن بیا بیا که هنوز آتشی ز من باقی است
3 بنای میکده طوفان عشق کند ولی هنوز آتش سودای برهمن باقی است
4 کنون به گشت چمن باغبان درم بگشای که گل برفت و خس و خار در چمن باقی است
5 ز جور زلف تو اهلی سخن دراز نکرد وگر مجال حکایت بود سخن باقی است
6 خوش از آنکه از رخ آن بت هزار عاشق مست بیک نظاره که می کرد برهمن می گشت
7 خوش آنکه گاه تبسم هزار چون اهلی فدای آن لب شیرین و آن دهن می گشت