-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی ولی چون کعبه برپرد کجا ماند مسلمانی
2 تو سلطانی و جانداری تو هم آنی و آن داری مشوران مرغ جانها را که ایشان را سلیمانی
3 فلک ایمن ز هر غوغا زمین پرغارت و یغما ولیکن از فلک دارد زمین جمع و پریشانی
4 زمین مانند تن آمد فلک چون عقل و جان آمد تن ار فربه وگر لاغر ز جان باشد همیدانی
5 چو تن را عقل بگذارد پریشانی کند این تن بگوید تن که معذورم تو رفتی که نگهبانی
6 عنایتهای تو جان را چو عقل عقل ما آمد چو تو از عقل برگردی چه دارد عقل عقلانی
7 شود یوسف یکی گرگی شود موسی چو فرعونی چو بیرون شد رکاب تو سرآخر گشت پالانی
8 چو ما دستیم و تو کانی بیاور هر چه میآری چو ما خاکیم و تو آبی برویان هر چه رویانی
9 تو جویایی و ناجویا چو مغناطیس ای مولا تو گویایی و ناگویا چو اسطرلاب و میزانی