-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترش ترش بنشستی بهانه دربستی که ندهم آبت زیرا که کوزه بشکستی
2 هزار کوزه زرین به جای آن بدهم مگیر سخت مرا ز آنچ رفت در مستی
3 تو را که آب حیاتی چه کم شود کوزه چه حاجت آید جان و جهان چو تو هستی
4 بیا که روز عزیزست مجلسی برساز ولی چو دوش مکن کز میان برون جستی
5 پریر رفتم سرمست تو به خانه عشق به خنده گفت بیا کز زحیر وارستی
6 هزار جان بفزودی اگر دلی بردی هزار مرهم دادی اگر تنی خستی
7 چرا نگیرم پایت که تاج سرهایی چرا نبوسم دستت که صاحب دستی
8 دلا میی بستان کز خمارها برهی چنین بتی بپرست ای صنم چو بپرستی
9 برو دلا به سعادت به سوی عالم دل به شکر آنک به اقبال و بخت پیوستی
10 خموش باش اگر چه که جمله سیمبران به آب زر بنویسند هر چه گفتستی
11 ضیای حق و امام الهدی حسام الدین مجیر خلق به بالای روح از این پستی