- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای لبت میگون و جانم می پرست ما خراب افتاده و چشم تو مست
2 همچو نقشت خامهٔ نقاش صنع صورتی صورت نمیبندد که بست
3 دین و دنیا گر نباشد گو مباش چون تو هستی هر چه مقصودست هست
4 در سر شاخ تو ای سرو بلند کی رسد دستم بدین بالای پست
5 تا نگوئی کاین زمان گشتم خراب می نبود آنگه که بودم می پرست
6 مست عشق آندم که برخیزد سماع یکنفس خاموش نتواند نشست
7 آنکه از دستش ز پا افتادهام کی بدست آید چو من رفتم ز دست
8 دل درو بستیم و از ما درگسست عهد نشکستیم و از ما برشکست
9 باز ناید تا ابد خواجو به هوش هر که سرمست آمد از عهد الست