-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا مخور میخور آخر سرت، زنهار از وی پا مخور!!
2 بس ک دل پر گشته ز اندوه تهیدستی ترا نیست جای غم دگر دل دل، غم بیجا مخور!
3 نیست چون بیصرفه هرگز خرجت از عقل معاش غصه امروز و فردا را همه یک جا مخور
4 دل منه بر هستی مخلوق، پیش لطف حق بازی از موج سر آبی بر لب دریا مخور
5 میکند زهر حرامی ناگهان در کار تو بیتأمل لقمهای از سفره دنیا مخور
6 نیست به از لذت مهمان نوازی، نانخورش تا توانی نان خشک خویش را تنها مخور
7 نعمت الوان دنیا، نوش جان واعظ ترا گر غم عشقی خدا روزی کند، بی ما مخور