- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من تویی بوی سمن نمی کشم، زانکه بهار من تویی
2 روی زمین گر از صبا سیرگه شکوفه شد من چه گره کنم از آن، لاله عذرا من تویی
3 گر ز قرار می رود هوش من از تو، گو برو من به قرار خود خوشم، هوش و قرار من تویی
4 گر چه سوار آسمان خانه به خانه می رود کی نگرم به سوی او، فتنه سوار من تویی
5 چشم من از نگار خون نقش تو می کند به رخ دل بنهم به نقش او هر چه نگار من تویی
6 خسرو خسته بر درت کشته تیر غمزه شد هیچ نگفتی، ای فلان، کشته زار من تویی