صرفه مکن صرفه از جلال الدین محمد مولوی غزل 541

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود

1 صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود در پاکبازان ای پسر فیض و خداخویی بود

2 خود عاقبت اندر ولا نی بخل ماند نی سخا اندر سخا هم بی‌شکی پنهان عوض جویی بود

3 هست این سخا چون سیر ره وین بخل منزل کردنت در کشتی نوح آمدی کی وقف و ره‌پویی بود

4 حاصل عصای موسوی عشقست در کون ای روی عین و عرض در پیش او اشکال جادویی بود

5 یک سو رو از گرداب تن پیش از دم غرقه شدن زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود

6 خود را بیفشان چون شجر از برگ خشک و برگ تر بی رنگ نیک و رنگ بد توحید و یک تویی بود

7 ره رو مگو این چون بود زیرا ز چون بیرون بود کی شیر را همدم شوی تا در تو آهویی بود

8 خاموش کاین گفت زبان دارد نشان فرقتی ور نی چو نان خاید فتی کی وقت نان گویی بود

عکس نوشته
کامنت
comment