- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر نهاده بر قدمهای بت چین نیستی ز آنک مسی در صفت خلخال زرین نیستی
2 راست گو جانا که امروز از چه پهلو خاستی چیز دیگر گشتهای تو رنگ پیشین نیستی
3 در رخ جان رنگ او دیدم بپرسیدم از او سر چنین کرد او که یعنی محرم این نیستی
4 دوش آمد خواجهای بر در بگفتش عشق او سیم و زر داری ولیکن مرد زرین نیستی