- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیستی آنکه زنی شیشهٔ هستی برسنگ ورنه در پات فتادی فلک مینا رنگ
2 تا بکی گوش کنی برنفس پردهسرای تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ
3 روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود رو بمحراب و نظر در عقب شاهد شنگ
4 گوش سوی غزل و دیده سوی چشم غزال سگ صیاد ز چشمش نرود صورت رنگ
5 بر کفت بادهٔ چون زنگ و دلت پر زنگار وقت آنست که از آینه بزدائی زنگ
6 روح را کس نکند دستخوش نفس خسیس عاقلان آینهٔ چین نفرستند بزنگ
7 اگرت دیو طبیعت شکند پنجهٔ عقل چکند آهوی وحشی چو شود صید پلنگ
8 کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ
9 خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ