- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست وفا و عهد قدیمت مگر فراموشست
2 ز شور زلف تو دوشم شبی دراز گذشت اگر چه زلف سیاهت زیادت از دوشست
3 بقصد خون دل من کمان ابرو را کشیده چشم تو پیوسته تا بناگوشست
4 ز تیره غمزهٔ عاشق کش تو ایمن نیست و گرنه هندوی زلفت چرا زره پوشست
5 کنار سبزهٔ سیراب و طرف جوی مجوی ترا که سبزه براطراف چشمهٔ نوشست
6 چگونه گوش توان کرد پند صاحب هوش مرا که قول مغنی هنوز در گوشست
7 حدیث حسن بهاران ز هوشیاران پرس چرا که بلبل بیچاره مست و مدهوشست
8 زبان سوسن آزاد بین که هست دراز ولیک برخی آزادهئی که خاموشست
9 دو چشم آهوی شیرافکنش نگر خواجو که همچو بخت تو در عین خواب خرگوشست