سبکتری تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 231

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا

1 سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا

2 ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود تو آن دمی که خدا گفت یحیی الموتی

3 دهان گور شود باز و لقمه ایش کند چو بسته گشت دهان تن از دم احیا

4 دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا

5 مباد روزی کاندر جهان تو درندمی که یک گیاه نروید ز جمله صحرا

6 فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است چو بسکلد ز لب این باد آن بود برجا

عکس نوشته
کامنت
comment