- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا
2 ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود تو آن دمی که خدا گفت یحیی الموتی
3 دهان گور شود باز و لقمه ایش کند چو بسته گشت دهان تن از دم احیا
4 دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا
5 مباد روزی کاندر جهان تو درندمی که یک گیاه نروید ز جمله صحرا
6 فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است چو بسکلد ز لب این باد آن بود برجا