دیر آمده‌ای از جلال الدین محمد مولوی غزل 716

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دیر آمده‌ای سفر مکن زود

1 دیر آمده‌ای سفر مکن زود ای مایه هر مراد و هر سود

2 ای ز آتش عزم رفتن تو از بینی‌ها برآمده دود

3 هر عود تلف شود ز آتش در آتش توست عید هر عود

4 اومید تو هر دمی بگوید دستت گیرم به فضل خود زود

5 اما تو مگو که جهد و کوشش سودم نکند که بودنی بود

6 معزول مکن تو قدرتم را من بسته نیم چو تار در پود

7 هر لحظه بکاهمت چو خواهم وز فضل توانمت بیفزود

8 بربند دهان ز گفت و سر نه در سجده دوست کوست مسجود

عکس نوشته
کامنت
comment