تو بلندی عظیم و من پستم از عطار نیشابوری غزل 477

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

تو بلندی عظیم و من پستم

1 تو بلندی عظیم و من پستم چکنم تا به تو رسد دستم

2 تا که سر زیر پای تو ننهم نرسم بر چنان که خود هستم

3 تا چنین هستیی حجابم بود آن ز من بود رخت بربستم

4 چون ز هستی خویش نیست شدم لاجرم یا نه نیست یا هستم

5 گرچه وصل تو نیست یک نفسم اشتیاق تو هست پیوستم

6 خود تو دانی کز اشتیاق تو بود در دو عالم به هرچه پیوستم

7 دوش عشقت درآمد از در دل من ز غیرت ز پای ننشستم

8 گفت بنشین و جام و جم در ده تا ز جام جمت کنی مستم

9 گفتمش جام جام به دستم بود طفل بودم ز جهل بشکستم

10 گفت اگر جام جم شکست تورا دیگری به از آنت بفرستم

11 سخت درمانده بودم و عاجز چون شنیدم من این سخن رستم

12 آفتابی برآمد از جانم من ز هر دو جهان برون جستم

13 از بلندی که جان من بر شد عرش و کرسی به جمله شد پستم

14 چون شوم من ورای هر دو جهان ماه و ماهی فتاد در شستم

15 عمر عطار شد هزاران قرن چند گویی ز پنجه و شستم

عکس نوشته
کامنت
comment