-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو بلندی عظیم و من پستم چکنم تا به تو رسد دستم
2 تا که سر زیر پای تو ننهم نرسم بر چنان که خود هستم
3 تا چنین هستیی حجابم بود آن ز من بود رخت بربستم
4 چون ز هستی خویش نیست شدم لاجرم یا نه نیست یا هستم
5 گرچه وصل تو نیست یک نفسم اشتیاق تو هست پیوستم
6 خود تو دانی کز اشتیاق تو بود در دو عالم به هرچه پیوستم
7 دوش عشقت درآمد از در دل من ز غیرت ز پای ننشستم
8 گفت بنشین و جام و جم در ده تا ز جام جمت کنی مستم
9 گفتمش جام جام به دستم بود طفل بودم ز جهل بشکستم
10 گفت اگر جام جم شکست تورا دیگری به از آنت بفرستم
11 سخت درمانده بودم و عاجز چون شنیدم من این سخن رستم
12 آفتابی برآمد از جانم من ز هر دو جهان برون جستم
13 از بلندی که جان من بر شد عرش و کرسی به جمله شد پستم
14 چون شوم من ورای هر دو جهان ماه و ماهی فتاد در شستم
15 عمر عطار شد هزاران قرن چند گویی ز پنجه و شستم