-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو با فراغ خود امروز شاد و فردا هم مرا ز مهر تو دین شد ز دست و دنیا هم
2 میان مسجد و میخانه ام خجل مانده ز بسکه حرمتم آنجا نماند و اینجا هم
3 خراب باده عشق توام که نشه ی او هزار دل شده دیوانه کرد و دانا هم
4 ر بسکه آتش عشقت فرو گرفت مرا وجود من همه او شد نهان و پیدا هم
5 به نیم جرعه که خوردم چو اهلی از کف دوست ز دست رفتم و آخر فتادم از پا هم
6 شبها بپاس کویت من چون سگ و تو غافل شاید که یادم آری روزیکه من نمانم
7 صد پاره شد دل از غم گوشی بمن کن ایگل تا حال زار اهلی یکبار بر تو خوانم