قصد سرم داری از جلال الدین محمد مولوی غزل 514

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

قصد سرم داری خنجر به مشت

1 قصد سرم داری خنجر به مشت خوشتر از این نیز توانیم کشت

2 برگ گل از لطف تو نرمی بیافت بر مثل خار چرایی درشت

3 تیغ زدی بر سرم ای آفتاب تا شدم از تیغ تو من گرم پشت

4 تیغ حجابست رها کن حجاب بر رخ من گرم بزن یک دو مشت

5 وصف طلاق زن همسایه کرد گفت به خاری زن خود هشت هشت

6 گفت چرا هشت جوابش بداد در عوض زشت بدان قحبه رشت

7 بهر طلاقست امل کو چو مار حبس حطامست و کند خشت خشت

8 آتش در مال زن و در حطام تا برهی ز آتش وز زاردشت

9 بس کن و کم گوی سخن کم نویس بس بودت دفتر جان سر نوشت

عکس نوشته
کامنت
comment