می گذری که سینه را از امیرخسرو دهلوی غزل 1829

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

می گذری که سینه را وقف هوای خود کنی

1 می گذری که سینه را وقف هوای خود کنی من که بوم که بر دلم داغ جفای خود کنی

2 گویمت این چنین مرو، وز بد چشم کن حذر لیک تو گفت نشنوی، کار برای خود کنی

3 حیف بود که در روش پای تو بر زمین رسد دیده به خاک می نهم، گر ته پای خود کنی

4 ماهی و آفتاب سان گرم بر آسمان روی آه مرا اگر شبی راهنمای خود کنی

5 گفتی اگر نگه کنی دو رخ من سزا کنم آینه گر کنی نگه، هم تو سزای خود کنی

6 جان تو هست در دلم، وز سر لطف و مردمی هر چه بجای دل کنی، آنگه بجای خود کنی

7 خسرو از اشتیاق تو سوخته گشت و وقت شد گر نظری به مرحمت سوی گدای خود کنی

عکس نوشته
کامنت
comment