بالید از رخ تو دل پر ملال از واعظ قزوینی غزل 76

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

بالید از رخ تو دل پر ملال ما

1 بالید از رخ تو دل پر ملال ما از آفتاب به در شد آخر هلال ما

2 ما ریشه در زمین قناعت دوانده ایم چون شمع آب میخورد از خود نهال ما

3 بر چهره شکسته ما، رنگ تهمت است مالیده خون بما اثر انفعال ما

4 ما تخم در زمین دیاری فشانده ایم کابر بهار نیز نگرید بحال ما

5 هرگز بناله دردسر کس نداده ایم خاموشی است همچو قلم قیل و قال ما

6 از بس بحال واعظ دلخسته ناله کرد افتاد از زبان قلم هرزه نال ما

عکس نوشته
کامنت
comment