وقت مستی چون عرق از روی از اهلی شیرازی غزل 358

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست

1 وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست چشمه آب حیات از هر بن موی تو خاست

2 هرکه روزی عشق کشتش زنده شد در کوی تو شور و غوغای قیامت در سر کوی تو خاست

3 گرچه صد جان از غبار خط مشکین تو سوخت کی غبار خاطری ز آیینه روی تو خاست

4 با وجود آنکه می سوزم ز آه خود خوشم کز نسیم آهم ای مشکین نفس، بوی تو خاست

5 طعنه بر اهلی مزن گر گشت رسوای جهان کاینهمه رسواییش از چشم جادوی تو خاست

6 خلاصی من پیر از غم جوانان نیست ز دام عشق نکویان ره نجات کم است

7 ثبات مهر چه جویی ز گلرخان اهلی برو که نوگل این باغ را ثبات کم است

عکس نوشته
کامنت
comment