مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک از اهلی شیرازی غزل 739

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند

1 مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند دل بخون غرقه از آن روی عرقناک بماند

2 همه از مهر تو چون ذره بر افلاک شدند دل بی طالع ما بود که در خاک بماند

3 روز مردن نشدی نخل سر تابوتم در دلم حسرت آن قامت چالاک بماند

4 مردن از زهر جفایت بدلم تلخ نبود تلخی آن بود که در حسرت تریاک بماند

5 اهلی آن گل شد و ما را برقیبان بگذاشت زان گلستان به حببان خس و خاشاک بماند

عکس نوشته
کامنت
comment