- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که از سودای گنج سیم و زر دیوانهای هست گنج عبرتی در کنج هر ویرانهای
2 رزق را آرام جز در کام روزیخوار نیست رو به سوراخ دهن، موری بود هر دانهای
3 در جهان کجنهاد از راستی نبود نشان غیر حرفی راست، گاهی، آن هم از دیوانهای
4 ریخت چون دندان، شود پیچیده تقریر کلام هست دندان در دهن، زلف سخن را شانهای
5 نیست از جوشیدن خلق جهان با یکدگر در میان جز جوش طفلان بر سر دیوانهای
6 آشنارویی ندیدم در جهان واعظ، مگر گاه حرف آشنایی، آن هم از بیگانهای