1 ای راحت جان که مست دیدار توام دیریست که مست چشم بیمار توام
2 در بند توام چو آهوی سر به کمند از پیش تو چون روم گرفتار توام
1 شادم اگرچه خاطرم اندوهگین ازوست کم شادیست این که دل من غمین ازوست
2 آن سرو پاکدامن ازین باغ کم مباد کاین پاک دیده را نظر پاک بین ازوست
1 یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
2 ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت رنگی برآورد چمن آرزوی ما
1 تیره شد از تو به ساقی طبع شورانگیز ما خشت خم بردار و بشکن شیشه پرهیز ما
2 گریه ما دشمنان خویش را در خون نشاند عاقبت کاری بکرد این دیده خون ریز ما