باز بر خونم کمر بربسته از امیرخسرو دهلوی غزل 1785

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

باز بر خونم کمر بربسته ای

1 باز بر خونم کمر بربسته ای وان دو ابروی سر بر بسته ای

2 من میان بر بستنت را بنده ام موی را گویی کمر بر بسته ای

3 می روی چون تیر و در دل می خلی تا خود از شست که بیرون جسته ای

4 ازتری آب از لبانت می چکد بس که اندر چشم من بنشسته ای

5 تازه کردستی ز نم بر روی خود هم به خون تازه در پیوسته ای

6 بر زمین پهلو نمی یارم نهاد بس که خسرو را به مژگان خسته ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر