-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم و آتش چهره نمودی و ببردی آبم
2 آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام کاب سرچشمهٔ حیوان نکند سیرابم
3 دوش هندوی تو در روی تو روشن میگفت که مرا بیش مسوزان که قوی در تابم
4 آرزو میکندم با تو شبی در مهتاب که بود زلف سیاهت شب و رخ مهتابم
5 من مگر چشم تو در خواب ببینم هیهات این خیالست من خسته مگر در خوابم
6 رفتم ار جان بدهم در طلبت عمر تو باد ور بمانم شرف بندگیت دریابم
7 بوصالت که ره بادیه بر روی خسک با وصالت نکند آرزوی سنجانم
8 راست چون چشم خوشت مست شوم در محراب گر بود گوشهٔ ابروی کژت محرابم
9 همچو خاک ره اگر خوار کنی خواجو را برنگردم ز درت تا چه رسد زین بابم