جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3162

غزل 3162 ام از 6329 غزلیات

ای که مستک شدی و می‌گویی

1 ای که مستک شدی و می‌گویی تو غریبی و یا از این کویی

2 مست و بی‌خویش می‌روی چپ و راست بی چپ و راست را همی‌جویی

3 نی چپست و نه راست در جانست آن که جان خسته از پی اویی

4 ز آن شکر روی اگر بگردانی اگر نباتی بدانک بدخویی

5 ور تو دیوی و رو بدو آری الله الله چه خوب مه رویی

6 دلم از جا رود چو گویم او می‌برد جان و دل زهی اویی

7 هین ز خوهای او یکی بشنو گاه شیری کند گه آهویی

8 در ره او نماند پای مرا زانوم را نماند زانویی

9 جز به چوگان او مغلطان سر گر به میدان او یکی گویی

10 هین خمش کن در این حدیث بازمپیچ آسمان وار اگر یکی تویی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای که مستک شدی و می‌گویی

شاعر شعر ای که مستک شدی و می‌گویی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای که مستک شدی و می‌گویی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ای که مستک شدی و می‌گویی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ای که مستک شدی و می‌گویی چیست ؟

قالب شعر ای که مستک شدی و می‌گویی غزل است

مضمون اصلی شعر ای که مستک شدی و می‌گویی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر