بیار ای لعبت ساقی شرابی از خواجوی کرمانی غزل 830

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

بیار ای لعبت ساقی شرابی

1 بیار ای لعبت ساقی شرابی بساز ای مطرب مجلس ربابی

2 چو دور عشرت و جامست بشتاب که هر دم می‌کند دوران شتابی

3 دل پرخون من چندان نماندست که بتوان کرد مستی را کبابی

4 خوشا آن صبحدم کز مطلع جام برآید هر زمانی آفتابی

5 الا ای باده پیمایان سرمست بمخموری دهید آخر شرابی

6 گرم از تشنگی جان برلب آید مگر چشمم چکاند برلب آبی

7 شد از باران اشک و بادهٔ شوق دلم ویرانی و جانم خرابی

8 مگر بستست جادوی تو خوابم که شبها شد که محتاجم بخوابی

9 چرا باید که خواجو از تو یکروز سلامی را نمی‌یابد جوابی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر