-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای با سگت فرشته دم از بندگی زده تنها نه او که هرکه دم از زندگی زده
2 پیش رخ تو گل نشکفت بلکه باغ آتش بنو بهار ز شرمنگی زده
3 مه با تو بر نیاید از آنرو هلال شد یعنی که حلقه بر در درماندگی زده
4 در کوی عشق افسر جم باد می برد خرم کسی که لاف سر افکندگی زده
5 اهلی تو کیستی که در محرمی زنی در حضرتی که کعبه در بندگی زده
6 مدعی را بهل از دام غمت تا بجهد باسیران محبت ره وارست مده
7 اهلی از دست تو گر چرخ ستاند همه چیز همه عالم بده و ساقی سرمست مده