1 خازن صندوق عدلیه شدی تا بداند مؤمن و گبر و جهود
2 کز برای مرده ات تا بیست پشت اندرین صندوق جز لعنت نبود
1 دوش از برای خدمت خان عزیز راد سوی عزیز باد براندم به قلب شاد
2 ماندم دو شب در آنجا یارب تو آگهی بر من در آن زمین چه خوشیها که روی داد
1 برادران بجهان اعتمادکی شاید که می بکاهد شادی و غم بیفزاید
2 زمین عمارت خاکست پی نهاده بر آب بنای خاک چو بر آب شد کجا پاید
1 شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد
2 بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود زین اختیار پایه ملک استوار کرد