تو گر پروانه‌ای همچون از اهلی شیرازی غزل 162

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تو گر پروانه‌ای همچون خلیل آتش گلستان است

1 تو گر پروانه‌ای همچون خلیل آتش گلستان است که ظاهر آتشست آن شمع و پنهان آب حیوان است

2 مرا در وادی محنت، غم مردن کجا باشد در این ره زندگی سخت است ورنه مردن آسان است

3 کسی کو عیب من کردی چو دید آن تیغ مژگان را هزارش رخنه در دل کرد و سخت اکنون در آن جان است

4 مخور در ظلمت عالم فریب از چشمه مهرش سراب است این که پنداری تو آب خضر رخشان است

5 چرا یوسف کند عیب زلیخا، گر درد جیبش که دامن گیر او آخر همین چاک گریبان است

6 چراغ همت زاهد چو برق اندک ثبات آمد درآ در سایه ساقی که او خورشید تابان است

7 به سیل گریه اهلی را سر آمد عمر و آن مسکین ز خوناب جگر چشمش هنوز آلوده امان است

8 گیرم دگران قصه دردم به تو گویند صد گونه سخن هست مرا قصه همین نیست

9 تا گوشه ابروی تو منزلگه دلهاست کس نیست که چون چشم خوشت گوشه نشین نیست

10 اهلی بشکن شیشه ناموس و قدح گیر اندیشه مکن هیچ که فکری به ازین نیست

عکس نوشته
کامنت
comment