1 نی رای تو بر سر عنایت کردن نی روی مرا از تو حکایت کردن
2 چندان بدروغ گفته ام شکر از تو کم شرم آید کنون شکایت کردن
1 زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
2 زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است حسام دولت و دین و علاء اسلامت
1 از طبع تو جزگهر چه خیزد بالفظ تو جز شکر چه خیزد
2 با کلک تو از گهر چه خیزد بالفظ تو از شکر چه خیزد
1 تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست صد هزاران لعبت از جیب زمین سر بر زدست
2 ماه منجوق گل اینک کرد از گلبن طلوع شاه چیر لاله اینک نوبتی بردر ز دست