1 دو چشمت که تیر بلا می زند چنان تیر بهر چرا می زند؟
2 کمان جانب دیگری می کشد ولی تیر بر جان ما می زند
3 زهی دیده کز شوخی و چابکی کجا می نماید، کجا می زند؟
4 دو زلف تو از پشتی روی او شب تیره را در قفا می زند
5 به هنگام رفتار بالای تو تگ کبک را زاغ پا می زند
6 چو بوی ترا در چمن می برد نسیم بهار از صبا می زند
7 نوا می زند بلبل از راه عشق ولی راه این بینوا می زند
8 مریز آب خسرو همین غم بس است که آتش درین مبتلا می زند