شکرت را شد اگر چه سپه از امیرخسرو دهلوی غزل 121

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب

1 شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب مگسی نیز نخواهم که کند سایه بر آن لب

2 منم و قامت شاهد، برو ای خواجه مأذن تو در مسجد خود زن و الی ربک فارغب

3 سر درویش بدارد خبر از تاج سلاطین به رهی کان پسر آید سر ما و سم مرکب

4 به کرشمه سر ابرو مکن از بهر خدا خم که ز محراب تو بر شد به فلک نعره یارب

5 لب لعل تو به هنگام شکر خنده پنهان ز پی بردن دلها چه فسونی ست مجرب!

6 مکن، ای شیخ، نصیحت که مکن سجده بتان را چو بود مذهب ما این، نتوان گشت ز مذهب

7 به خیال سر زلفت خبر از خواب ندارم چه درازست شبم، وه که سیه روی چنین شب

8 اگر این سوخته گوید سخن بوس و کناری مکنش عیب که هست این هذیان گفتنش از تب

9 که بود خسرو مدبر که دهد سر به تو باری به سر کنگر زلفت سر پیران مقرب

عکس نوشته
کامنت
comment