- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رخ خندان تو مایه صد گلستان باغ خدایی درآ خار بده گل ستان
2 جامه تن را بکن جان برهنه ببین جان برهنه خوش است تا چه کنی جامه دان
3 هین که نهای بیزبان پیش چنین جانها قصه نی بیزبان نعره جان بیدهان
4 آمد امروز یار گفت سلام علیک چرخ و زمین را مجو از نفسش آن زمان
5 خسرو خوبان بخواست از صنمان سرخراج خاست غریو از فلک وز سوی مه کالامان
6 لعل لب او که دور از لب و دندان تو خواند فسونهای عشق خواجه ببین این نشان
7 آمد غماز عشق گفت در این گوش من یار میان شماست خوب و لطیف و نهان
8 دامن دل را کشید یار به یک گوشهای گوشه بس بوالعجب زان سوی هفت آسمان
9 گفت ترایم ولیک هر که بگوید ز من شرح دهد از لبم ده بزنش بر دهان
10 و آنک بگوید ز تو برد مرا و تو را و آنک بگوید ز من دور شد از هر دوان