1 لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچنان سوخت جگر بداغ دل خون جگر هم آنچنان
2 ایگل خوش نسیم من رفتی و بلبل ترا گریه شب بحال خود آه سحر هم آنچنان
3 سبزه دمید و خشک شد لاله شکفت و برگ ریخت نرگس مست را بگل میل نظر هم آنچنان
4 عمر گذشت و خاطرم باز نیامد از غمت خانه جان خراب شد دل بسفر هم آنچنان
5 نوش تو برد هوش ما سیر نمیشویم از آن مست شدند طوطیان ذوق شکر هم آنچنان
6 آب ببرد بحر و بر خاک بخورد گنج زر گوهر اشک من همان روی چو زر هم آنچنان
7 اهلی بت پرست اگر گشت بتو به حقپرست توبه شکست و مست شد مست دگر هم آنچنان