1 راه طلب تو خار غمها دارد کو راهروى که این قدمها دارد
2 دانى که ز روشناس عشق است آنکو بر چهرهٔ جان داغ ستمها دارد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد محقق است که او حاصلِ بصر دارد
2 چو خامه در رهِ فرمانِ او سرِ طاعت نهادهایم مگر او به تیغ بردارد
1 حُسنت به اتفاقِ مَلاحت جهان گرفت آری به اتفاق، جهان میتوان گرفت
2 افشایِ رازِ خلوتیان خواست کرد شمع شکر خدا که سِرِّ دلش در زبان گرفت
1 نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
2 کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **