پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف از خیالی بخارایی غزل 43

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف حکایت است

1 پیشِ رخِ تو قصّهٔ یوسف حکایت است شاهی که شد گدایِ تو صاحب ولایت است

2 ای تا جور شکسته دلان را عزیز دار کز پادشه مرادِ رعیّت رعایت است

3 غم نیست گر ز بخت نیابد کفایتی سرمایهٔ قبول تو ما را کفایت است

4 روزم به شب رسید و خیالت ز سر نرفت یاریّ او نگر تو به ما تا چه غایت است

5 جان از عنا و رنجِ خمارم به لب رسید ساقی بیار باده که روز عنایت است

6 پیش لبش مگوی خیالی حدیث قند جایی که لعل اوست چه جای کنایت است

عکس نوشته
کامنت
comment