- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت اشکم نمک آب و جگر خسته جراحت
2 موج ار چه زند لاف تبحر نزند دم با مردمک چشم من از علم سباحت
3 یکدم نشود نقش تو از دیده ما دور زانرو که توئی گوهر دریای ملاحت
4 دستی ز سر لطف بنه بردل ریشم زیرا که بود در کف کافی تو راحت
5 مستسقی درویش که نم در جگرش نیست او را که دهد قطرهئی از بحر سماحت
6 در مذهب صاحبنظران باده مباحست زینسان که دهد چشم تو فتوای اباحت
7 از شرم شود غرق عرق صبح جهانتاب پیش رخ زیبای تو از روی صباحت
8 در دیدهٔ خورشید چو یک ذره حیا نیست آید بسر بام تو از راه وقاحت
9 از پسته تنگت ندهد یکسر مو شرح خواجو که کند موی شکافی بفصاحت