جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ذاتت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1028

غزل 1028 ام از 6329 غزلیات

ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر

1 ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر ای عشق تو را در جان هر دم عملی دیگر

2 از روی تو در هر جان باغ و چمنی خندان وز جعد تو در هر دل از مشک تلی دیگر

3 مه را ز غمت باشد گه دق و گه استسقا مه زین خللی رسته از صد خللی دیگر

4 با لطف بهارت دل چون برگ چرا لرزد ترسد که خزان آید آرد دغلی دیگر

5 هر سرمه و هر دارو کز خاک درت نبود در دیده دل آرد درد و سبلی دیگر

6 ابلیس ز لطف تو اومید نمی‌برد هر دم ز تو می‌تابد در وی املی دیگر

7 فرعون ز فرعونی آمنت به جان گفته بر خرقه جان دیده ز ایمان تکلی دیگر

8 خورشید وصال تو روزی به جمل آید در چرخ دلم یابد برج حملی دیگر

9 اجزای زمین را بین بر روی زمین رقصان این جوق چو بنشیند آید بدلی دیگر

10 بر روی زمین جان را چون رو شرف و نوری در زیر زمین تن را چون تخم اجلی دیگر

11 تا چند غزل‌ها را در صورت و حرف آری بی‌صورت و حرف از جان بشنو غزلی دیگر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر

شاعر شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر چه کسی است ؟

شاعر شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر چیست ؟

قالب شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر غزل است

مضمون اصلی شعر ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر